به گزارش جام کوردی، در میان صخرههای زاگرس و مسیرهای بادگیر عباسعلی، زنی از دیار اسلامآباد غرب ایستاده که کوه برایش تنها یک مقصد نیست، بلکه شیوهای از زندگی است.
فاطمه فلاحتپیشه جوان ۳۲ ساله عضو هلال احمر یکی از چهرههای فعال عرصه کوهنوردی در استان کرمانشاه است؛ زنی که مسیرش از سالنهای ژیمناستیک آغاز شد و حالا به بلندترین قله ایران ختم شده است.
او از همان دوران کودکی با ورزش خو گرفت. خودش میگوید: « من از هفتسالگی ژیمناستیک کار میکردم، بعد به شنا و ورزشهای توپی مثل والیبال و فوتسال رفتم. از یازدهسالگی وارد جمعیت هلال احمر شدم و در بخش ارتفاع و نجات فعالیت داشتم. نهایتا علاقه به ارتفاع باعث شد سراغ کوهنوردی بروم و کمکم این علاقه برایم تبدیل به عشق شد.»
این عشق حالا او را به بسیاری از قلههای ایران رسانده است: دماوند (بام ایران)، بلقیس، زاولی (شاهو)، پراو، کورکور، نواکوه، شاهان، بزههو، آوالان و فرخشاد، تنها بخشی از مسیرهایی است که او فتح کرده.
اما روایت صعود به دماوند برایش چیز دیگری است، ترکیبی از سختی، ایمان و شور.
او از آن صعود چنین روایت میکند: «دیدار من با چند عاشق کوهستان از همین کوههای عباسعلی اسلامآباد غرب شروع شد. تمرینات سادهای بود اما دلمان با دماوند بود. همانجا ساخته شدیم برای دیدار با معشوق. ۱۸ مرداد با ۱۴ نفر از اسلامآباد بهسمت پلور مازندران حرکت کردیم، جبهه جنوبی دماوند. بعد از توقف در بومهن و رسیدن به پارکینگ، با خودروهای آفرود تا گوسفندسرا رفتیم و کمپ زدیم. صبح روز بعد، ساعت هفت، به سمت بارگاه سوم حرکت کردیم و حدود پنج ساعت بعد آنجا بودیم.
کمپ زدیم و دوازده ساعت فرصت داشتیم برای آمادهسازی صعود. شب را با تماشای دریای ابر و صحبتهای دوستانه گذراندیم تا ساعت ۱۲:۳۰ بامداد ۲۰ مرداد که حرکت بهسوی قله آغاز شد. مسیر سخت و نفسگیر بود اما هیچکس کم نیاورد. بعد از هشت ساعت تلاش، به قله رسیدیم؛ درست همان لحظه که کولاک و رعدوبرق شروع شد. خطر جدی بود اما شور فتح، همهچیز را آسان میکرد. با شتاب پایین آمدیم و ساعت دو بعدازظهر دوباره در پناهگاه بودیم. شب را در پلور ماندیم و صبح روز ۲۱ مرداد، سالم و سربلند به اسلامآباد برگشتیم.»
او از کوهستان با احترام و درک عمیقی یاد کرده و میگوید: «کوه به همان اندازه که مهربان است، خشن هم هست. باید همیشه با آمادگی رفت. گاهی بعضی افراد بدون آمادگی صعود میکنند و جان بقیه را به خطر میاندازند.»
انتقادش از برخی رویهها نیز جدی اما سازنده است: «از مسئولان انتظار دارم افراد مبتدی و ناآماده را به ارتفاع نفرستند و در عملیاتهای نجات کوهستان از خانمهایی استفاده کنند که واقعاً تجربه و توانایی دارند. ما خانمهایی داریم که هم راه را بلدند، هم قدرت جسمی و روانی بالایی دارند و میتوانند در عملیات نجات نقش مؤثری ایفا کنند.»
با تمام این سختیها، فاطمه نگاهش به آینده روشن است و میگوید: «در آینده حتماً صعود خارج از کشور هم خواهم داشت. میخواهم بهعنوان سفیر زن هلال احمر در کوهستانها فعالیت کنم و در هر صعود، پرچم هلال احمر را به اهتزاز دربیاورم. باید بدانیم و باور کنیم که زنها نماد قدرت و استقامت هستند.»
برای او، کوه تنها بلندی نیست؛ مدرسهای است برای یاد گرفتن صبر، تلاش و ایمان. زنی که از دشتهای اسلامآباد برخاست، از صخرههای پراو و شاهو گذشت و حالا پرچم قرمز و سفید هلال احمر را بر فراز قلهها برافراشته، با این پیام روشن که ارتفاع، مرزی برای زنان ندارد.
گفتگو-لیلا سعدوندی
کد:۱۴۰۴/۱۰۱